سلام
سلام ای شبنشین شهر مهتاب
غریب کوچه ها را نیز دریاب
سلام ای شبنشین شهر مهتاب
غریب کوچه ها را نیز دریاب
بخاری جان تو را من دارمت دوست
نبودی داغ تورا میکردمت بوس
همه گرمی خود را از تو دارم
تو را بر روی گرده میگذارم;-)
بابای من بابای خوبم...شور عشقو از تو میجویم
مامان من مامان زیبا...دوستت دارم من قدر یه.دنیا
بابای من بابای خوبم ...حرف دل را باتو میگویم
مامان من خوب است که هستی..توی دنیا بهترین هستی
بهترین عشقای دنیا..مامان و بابا ..بابا و مامان ... فقط همین
صبح جمعه در کوه
خواهرم با من بود
همانروز در کوه تورا من دیدم
وتمام دارایی ام کشمشی بود در جیبم
که تعارف کردم من به شما
و گرفتی از من زود خوردی همه را
و زمن دور شدی و رفتی
من ماندم و نگاهم به زمین
ردپاهای تورا.میدیدم.
که شدی از.من دور
در افق ناپیدا
من بی کشمش ، تنها تنها...
خودم خسته, دلم خسته
دوتا چشم سیام خسته
همه.دروازه هاهرجا شده بر روی من بسته
بگویم درد دلهایم ولی آهسته آهسته
در گوشت، لب چشمه...
بر آن سرو سهی بالا که هستی
همچو گل رویش نشسته
دل دذ طلب عشق تو دختر به فنارفت
نیستی که ببینی زکجا تابه کجارفت
یک عکس ز رخساره ات ای دخت ندیدم
شد نوبت پرواز، پریدم که پریدم
در فصل بهار دل بلرزد سخت است
عشقی که به محنتش بیرزد سخت است
خواهم ز خدای خود نباشی چون من
چون اسب مراد من چو خر بد بخت است...
نگار
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
شدست یار رفیقم همان پسرک زشت
نگاره جان تو بشو بیخیال این خط کش
که هست این پسرک 4 استخان و یک روکش
دوستان شرح پریشانی یه من گوش کنید